هدف از زندگی چیست و چرا پیدا کردن آن بسیار سخت است؟ - سبزا

از کجا بفهمیم که آیا زندگی خوبی داریم یا خیر. کشف خواسته ها و اهداف خود می تواند موضوعی چالش برانگیز و البته بی خاتمه باشد. برای کشف بزرگ ترین دارایی ها، تفکرات و اهداف هر فرد می توان از تست های مختلفی بهره گرفت. با این حال، صادر کردن یک گزاره اصلی و بزرگ که تمام زندگی فرد را در بر بگیرد کاری سخت بوده و واقع بینانه نیست.

انسان موجودی پیچیده است. دائماً رشد نموده و دستخوش تغییرات می گردد. به همین ترتیب، بازار و تقاضای فرهنگ نیز می تواند بی ثبات باشد و در نوسان دائمی باشد. بنابراین، اگر پیدا کردن هدف از زندگی برای شما سخت است، باید بگوییم که شما تنها نیستید.

پیدا کردن هدف از زندگی بنا به دلایل مختلفی سخت است

1. بخش بزرگی از پیشرفت مربوط به کشف خود می گردد که در تمام طول عمر ادامه دارد

هیچ شکل ایستایی از حیات وجود ندارد و انسان ها نیز نمونه شاخص آن هستند. فیلسوف ها بر این باور هستند که هدف زندگی، کشف ماهیت واقعاً خود شما است.

افرادی که فکر کنجکاوی دارند همواره در پی این هستند که اطلاعات بیشتری درباره خودشان و دنیایی که در آن زندگی می نمایند به دست بیاورند.زندگی را شاید بتوان به شکل یک پیاز دانست. زمانی که یک لایه را باز می کنیم، لایه نوی از آن نمایان می گردد.

فرآیند شناخت خود و پیدا کردن هدف از زندگی هیچ وقت به خاتمه نمی رسد. باید بپذیرید که این یک فرآیند است و هرگز در پی رسیدن به مقصد نباشیم. زمانی که قبول کنیم این موضوع یک فرآیند بسیار طولانی است، می توانید به کارها و اهداف فعلی خودتان به آسایش و آرامش بیشتری برسید و در عین حال، خودتان را برای تغییر نیازها و اهداف در آینده نیز آماده می بینید.

در واقع، ما نمی توانیم جلوی تغییر را بگیریم. انجام این کار می تواند منجر به مرگ ما گردد.

2. بسیاری از مردم آمادگی رهبری و تصمیم گیری با بینش و شهود خود را ندارند

این یک واقعیت است که اغلب افراد نمی توانند به بینش و بصیرت خود اعتماد داشته باشند. آن ها بیشتر روی ظاهر کارها تمرکز دارند تا متوجه شوند چه چیزی صحیح و چه چیزی اشتباه است.

در برترین حالت، افراد از شهود شخصی خودشان پیروی نموده و با دنیا بیرون ارتباط برقرار می نمایند. ولی فرهنگ های گروه ها، ملت ها و کشورها در سراسر دنیا هنجارهایی را برای معرفی رفتارهای مناسب و قابل قبول ایجاد نموده است.

وجود قوانین برای داشتن یک جامعه کارآمد ضروری است. ولی با این حال، ما اغلب از آن ها استفاده افراطی داریم، به خصوص زمانی که این هنجارها می تواند در سود و منفعت ما تاثیرگذار باشد.

همه ما می دانیم که فکر و خواسته های دیگران نباید برای ما اهمیت داشته باشد. آن ها نمی دانند که چه چیزی می تواند باعث خرسندی شما گردد. در حقیقت، برای ایجاد رضایت شخصی، تصمیم باید از درون خود شما گرفته گردد.

یکی از برترین راه ها برای تمرکز بر شهود و پیدا کردن آنچه واقعاً برای شما رضایت بخش است، توجه به احساسات بدنتان است. اگر چیزی منجر به انقباض و پاسخ های فیزیکی ناخوشایند در بدن شما می گردد، باید سعی کنید از آن اجتناب کنید. در واقع، باید به نشانه هایی که بدن برای ما ارسال می نماید احترام بگذاریم. وقتی بدن شما انبساط و احساساتی را احساس می نماید که شما را خرسند می نماید، این نشانگر خوبی است که در جهت درستی قرار دارید.

3. ترس مانع از تاریخ سازی می گردد

لاورل تاتچر اولریخ (Laurel Thatcher Ulrich) استاد دانشگاه هاروارد و تاریخ شناس می گوید زنانی که رفتاری عادی دارند به ندرت می توانند تاریخ ساز شوند. در واقع، ترس مانع از تاثیرگذاری و تاریخ سازی افراد می گردد.

بیشتر مردم امروزه در ترس زندگی می نمایند. آن ها از خواسته های خود چشم پوشی می نمایند، چراکه دلایل بسیار زیادی را برای ترس پیش روی خود می بینند. واقعیت این است که حفظ اعتماد به نفس و روبرو شدن با نقدها دیگران به خاطر قدم گذاشتن در جهتهای نو، شجاعت زیادی می خواهد.

بعضی از مطالعات نشان می دهد که بزرگترین ترس از نسل Y (بزرگسالان در حال حاضر 20 تا 35 سال سن دارند)، ترس از عدم تناسب و عدم تایید همسالان خود است. زمانی که فردی تحت فشار زیادی برای انطباق و یکسان شدن با سایرین واقع شده است، باید خواسته های شخصی و هدف از زندگی خود را زیر پا بگذارد. به همین علت است که تفکر گروهی می تواند سرکوبگر باشد و خلاقیت افراد را کاهش دهد.

اگرچه هیچ راهکار سریعی برای این معضل وجود ندارد، اما باید صبر، پشتکار و اعتماد به نفس را تمرین کرد. این سخن از گاندی را همواره به یاد داشته باشید: اول شما را نادیده می گیرند، سپس به شما می خندند، سپس با شما می جنگند، سپس شما پیروز می شوید.

همواره حواستان به جایزه و پاداشی که در خاتمهی جهت دریافت می کنید باشد. بدانید که در نهایت دیگران شما را به خاطر شجاعت و اصالت تان تحسین خواهند کرد. در خاتمه، خودتان نیز برای وفادار ماندن به خودتان خواهید بالید و افتخار می کنید.

مهم نیست که پیگیری و اعمال شما به یک موفقیت و دست آورد دنیوی و فیزیکی منجر گردد یا خیر. آنچه مهم است این است که شما به تعریف خودتان از هدف از زندگی اهمیت داده و آن را پیگیری کردید.

4. با رشد انسان ها در چرخه زندگی، دیدگاه ها و نگرش های آن ها تغییر می نماید

یکی از کلیدی و اصلی ترین نکات در آموزن های روان درمانی، توجه به این نکته است که دیدگاه های ما تغییر می نماید. این موضوع حتی در خصوص حوادث و رویدادهای مختلف نیز صدق می نماید و تنها مربوط به دنیا بینی کلی نمی گردد.

به عنوان مثال، در دوران کودکی، ممکن است از تنها ماندن در اتاق خود ترس داشته باشید. این در حالی است که در بزرگسالی، ممکن است زمان تنهایی را دوست داشته باشید و حتی از آن لذت ببرید. یا شاید سال ها پیش با کسی بحث نموده اید که حالا، با نگاه کردن به گذشته، آن موضوع برای شما بی اهمیت و خنده دار باشد. شاید حتی اکنون نظرتان با نظر قبلی خودتان مخالف شده باشد.

این تغییر در دیدگاه و رویکرد به این علت است که زمان و تجربه تفکر ما را تغییر می دهد. به مرور زمان، تجربه رویدادها و اتفاقات مختلف می تواند در تغییر و شکل دادن دنیا بینی نو شما تاثیرگذار باشد. یک رویداد ممکن است الهام بخش شما برای شکل دادن یک هدف خاص باشد؛ هدفی که در گذشته ممکن است در گذشته به آن اهمیتی نداده باشید.

اگر فرصتی پیش آمد که بخشی از برنامه شما نبوده است، به آن توجه کنید. این فرصت ها می تواند از سمت دنیا باشد که شما را به سمت یک سرنوشت نهایی راهنمایی می نماید. سرنوشتی که شما از آن مطلع نیستید. یادتان باشد که همواره نیرویی بزرگتر از شما نیز در بازی وجود دارد.

5. پاداش ها نصیب کسانی می گردد که در پی آرزوها و هدف خود از زندگی باشند

تمام پیچ و تاب هایی که برای رسیدن به مقصد نهایی ضروری است نیز بخشی از مقصد هستند. همان طور که دویدن ماراتن اصلی ترین رویداد و کار پیش از عبور از خط خاتمه است. یعنی تا در این ماراتن شرکت نکنید، نمی توانید از خط خاتمه آن عبور کنید. بنابراین، مادامی که بعضی از پیچ و تاب های زندگی را تجربه نکنید، نمی توانید به مقصد برسید.

ما با مقایسه و تقابل یاد می گیریم. یادگیری و پخته شدن بدون داشتن تجربه های تلخ و نامطلوب امکان پذیر نیست. دفعه بعد که با یک موقعیت نامطلوب روبرو شدید، به خودتان یادآوری کنید که این فقط به بهتر شدن اوضاع در آینده یاری می نماید.

بعلاوه، با افزایش سن، انباشته ای از سال ها تجربه و خاطره در اختیار خواهید داشت. شما می توانید آن ها را مرور نموده و خواسته همیشگی خود در طول تمام این سال ها را پیدا کنید. این چیزها همان چیزی است که شما باید در طول زندگی خود بیان کنید و به آنها برسید! در واقع، هدف از زندگی خودتان را پیدا نموده اید.

6. زندگی بی نهایت است. هیچ خاتمه و مقصد نهایی برای آن وجود ندارد

هنگامی که ماهیت واقعی زندگی را درک کنید، هیچ چیز نمی تواند آن انرژی و رویکرد را در شما از بین ببرد. شما می توانید آرام و ریلکس باشید زیرا می فهمید که هیچ سرنوشت مشخصی برای شما وجود ندارد.

هر لحظه یک واقعیت نو، یک دیدگاه نو و یک مجموعه نو از انتخاب ها را به شما ارائه می دهد. گویی شما هنرمند هستید و دنیا نیز بوم نقاشی شماست. شما اینجا هستید تا بسازید و خلق کنید. آنچه می سازید و خلق می کنید اهمیت کمتری نسبت به چرایی خلقت آن ها دارد. قدردانی و اشتیاق خود را برای زندگی ای که ایجاد نموده اید نشان دهید و از خود در این فرآیند لذت ببرید!

پیدا کردن هدف اصلی از زندگی

پیدا کردن آنچه واقعاً در زندگی می خواهید سخت است. شاید فکر کنید که دیگران به وضوح می دانند که چه می خواهند ولی شما همچنان سردرگم هستید. ولی با اطمینان به شما می گوییم که این تصور درست نیست.

حتی اگر از روزهای کودکی به خوبی بدانید که چه چیزی شما را شگفت و هیجان زده می کنید، باز هم احتمالاً چندین شغل و پیچ وخم های زیادی را ضروری است تجربه کنید تا جهت اصلی را پیدا کنید. در طول این جهت، همچنان اشتیاق شما آشکار شده و چیزهای نوی یاد می گیرید.

در واقع، نیازی نیست تا در پی یک گزاره نهایی و اصلی در خصوص هدف از زندگی و ندای درونی خودتان بگردید. ندای درونی شما همان فرآیندها و مجموعه ای از اتفاقات است که شما به آن زندگی می گویید.

منبع: everydaypower