کرونا ویروس؛ مصیبتی بیولوژیک یا مصیبتی اجتماعی؟
به گزارش سبزا، استاد انسان شناسی دانشگاه تهران معتقد است که قرنطینه شدن در یک شهر پیشرفته با تمام امکانات رفاهی، ابدا به معنی قرنطینه شدن در یک محله زاغه نشین در روستاهای فقیر هند و پاکستان نیست. بنابراین ما با بحرانی سیاره ای روبه رو هستیم که احتیاج به پاسخی سیاره ای دارد.
به گزارش خبرنگاران به نقل از شرق، ناصر فکوهی ، استاد انسان شناسی دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت:
ویروس کرونا، از لحاظ ضربه ای که به نظام جهانی وارد نموده و خواهد نمود، شاید تنها با اپیدمی آنفولانزای اسپانیایی قابل مقایسه باشد که در سال های 1918 و 1919 در اواخر جنگ جهانی اول، در جهان ظاهر شد و یک سوم جمعیت جهان در آن موقع (یک میلیارد و 800 میلیون) نفر را مبتلا و بین 50 تا 100 میلیون را از میان برد. اما تفاوت اصلی در آن است که احتمالا به دلیل پیشرفت فناورانه به ویژه در زمینه پزشکی، بالارفتن رفاه و دموکراتیزه شدن نسبی آن و پزشکی شدن شدید زندگی، تلفات مستقیم این بیماری و حتی مبتلایان به آن، به شدت کمتر از اپیدمی 1918 باشند. به باور ما، خطر اصلی نه در رقم خام تلفات جانی بلکه به ویژه در نابرابری اقتصادی و اجتماعی میان قربانیان و گسترش فقر و نابرابری و تبعات بعدی آنها است که پس از گذار از این بیماری، از نیمه دوم سال 2020 و از سال بعد در جهان ظاهر خواهند شد و ما نیز اگر از همین امروز به فکر چاره ای اساسی نباشیم، جزء قربانیان آن خواهیم بود.
در هفته های گذشته در طیفی از نخبگان لیبرالی چون بیل گیتس تا نظریه پردازان رادیکال و چپ، چون دیوید هاروی، می توان نقطه ای مشترک یافت؛ شرایط کنونی در جهان را باید ناشی از چندین دهه بی توجهی به رابطه نامتعادل و مصرف گرایی بی رویه انسان ها علیه طبیعت دانست و هم از این رو در ادامه ماجرا باید در انتظار نابرابری های شدیدتری میان جوامع و انسان های درون هر جامعه و تبعات سخت آن بود؛ چه در کوتاه مدت، چراکه همه نمی توانند در قرنطینه باقی بمانند و هزینه زندگی خود را تأمین نمایند و آنها که در صف اول و مقدم در حال مبارزه هستند، اغلب به دلایل اجتماعی - اقتصادی ناچار به این کار هستند و چه در درازمدت به این دلیل که مبارزه با این ویروس حتی اگر واکسن در فاصله 12 تا 18 ماه به دست بیاید، نمی تواند در نقاط فقیرنشین کره زمین که هم اکنون نیز بیشترین آسیب ها را از نظام های سیاسی غیردموکراتیک، فساد اقتصادی و تخریب محیط زیست خورده اند، به همان اندازه باشد که در نقاط مرفه و توسعه یافته. قرنطینه شدن در یک شهر پیشرفته با تمام امکانات رفاهی، ابدا به معنی قرنطینه شدن در یک محله زاغه نشین در روستاهای فقیر هند و پاکستان نیست. بنابراین ما با بحرانی سیاره ای روبه رو هستیم که احتیاج به پاسخی سیاره ای دارد؛ چه در توزیع منابع ثروت، چه در بازنگری چندده ساله در شرایطی که با تمرکز فراوری صنعتی در حد 70 تا 80 درصد در یک کشور با نظام سیاسی اقتدارمدار (چین) آن را به عظیم ترین قدرت جهان تبدیل نموده و چه در سطح سیاست های زیست محیطی، بهداشتی و دارویی (از میان بردن مطالعات و سرمایه گذاری بر گروهی از داروهایی اپیدمیک و روش های مبارزه با این بیماری ها از ده ها سال پیش کنار گذاشتند).
اما بحران کرونا برای ما از چندین زاویه محلی نیز قابل آنالیز است که در اینجا صرفا به دو جنبه از آن می پردازیم. از یک طرف اهمیت توقف و معکوس کردن روندی که پس از روی کار آمدن ترامپ و به مثابه واکنشی به خروج او از برجام و تخریب آن رخ داد؛ بسته شدن فضای سیاسی و رادیکالیسم در سیاست های فراملی و کاهش سیاست های دیپلماتیک و سطح همکاری ها با اروپا و برعکس نزدیک شدن هرچه بیشتر به روسیه و چین برای جبران فشار بین المللی و از طرف دیگر توقف و معکوس کردن فرایندی طولانی مدت تر که سالها است در کشور ما شروع شده و آن کالایی و نولیبرالی کردن اقتصاد، به ویژه در احتیاجهای اساسی مردم (غذا، بهداشت، مسکن، آموزش) در جامعه است که دست در دست فساد و مصرف گراییِ تازه به دوران رسیدگان، ما را به سوی نابودی کشیده و هرروز بیشتر می کشند. نتیجه این دو سیاست توأمان که البته زمان بندی ها و شدت و ضعف و تمرکز و پراکندگی شان در طول زمان و مکان بسیار متفاوت بوده است، سبب آن شده که آسیب هایی بسیار سخت به سطح سرمایه های اجتماعی و اعتماد عمومی وارد شده و شکاف میان جامعه و مسئولان افزایش یابد. نتیجه مستقیم این شرایط آن بوده که در کشوری که به دلایل گوناگون تاریخی و فرهنگی، سطح مسئولیت پذیری مدنی و آگاهی شهروندی اغلب پایین بوده است، ما باز هم دچار فروریزی بیشتری در این موارد باشیم که ما را درون یک بحران اجتماعی قرار دهند که خود درون یک بحران سخت زیستی و بهداشتی در جامعه نیز قرار گرفته است.
شرایط به نظر ما تا جایی که می توان در نخستین قدم ها عنوان نمود، نسبتا روشن می نماید باوجود کوشش بسیار زیادی که در سال های گذشته برای نولیبرالی کردن کامل اقتصاد و فعالیت های مورد احتیاج مردم انجام گرفت (به ویژه در بخش بهداشت) خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و همین به نظر ما عاملی بوده که بحران کرونا به یک فاجعه غیرقابل تصور - و بسیار بدتر از هرآنچه امروز می بینیم- نرسد. کمااینکه می بینیم تمایل و گرایش های نولیبرالی در اروپای غربی به ویژه در ایتالیا و اسپانیا چگونه این کشورها را امروز در بدترین شرایط قرار داده و چگونه نظام بهداشتی، اجماعی و فرهنگی آمریکا که صرفا بر اساس رقابت و پولی کردن طراحی شده، امروز هزاران میلیارد هزینه برای جبران خسارات قابل پیش بینی، هزینه بر دوش مردم این کشور گذاشته که با فاصله ای کوتاه گریبان اقتصاد چین و سپس سراسر جهان را خواهد گرفت. وقتی عظیم ترین قدرت های جهان به توصیه اقتصاددانان سرمایه داری و برای بازفراوری این نظام در بدترین نمونه نولیبرالی اش، سکان مدیریت خود را به دست دیکتاتورها، رئیس جمهوران مادام العمر و یا مانند آمریکا به دست فردی مجنون و فاسد و کلاهبردار می دهند تا منافع کوتاه مدتشان را در بازارهای بورس و در تثبیت سیاست های پوپولیستی و راست و محافظه کارانه به انجام رسانند، نتیجه همین است که امروز شاهدش هستیم؛ بحرانی جهانی که قربانیان اصلی آنچه در کوتاه مدت و چه در درازمدت، فرودستان و به طور خاص و با فاصله ای زیاد، فرادستان و کشورهای فقیر جهان خواهند بود. ایالات متحده از هم اکنون بسته ای دوهزارمیلیارد دلاری را برای مبارزه با کرونا و جبران خسارت های اقتصادی ناشی از آن تصویب نموده و سخن از بسته ای هفت هزار میلیارددلاری برای جبران خسارت های جهانی است. اما چنین منابعی چگونه در کشورهای در حال توسعه که امروز بیش از هر زمان وابسته به اقتصاد بازار بی ضوابط بین المللی هستند، مؤثر خواهند بود؟ تنها نکته مثبت اگر بتوانیم به درستی و به فوریت عمل کنیم، آن است که تغییری اساسی در برنامه ریزی های پیش رو برای دوره ای 10 تا 20 ساله در کشور پیش بینی کنیم و آن حمایت قدرتمند از بازشدن فضای سیاسی، به حداکثر رساندن حقوق دموکراتیک و آزادی ها در سبک زندگی و حرکت به سوی تقویت هرچه بیشتر یک اقتصاد مبتنی بر سوسیال دموکراسی و تضمین حوزه های احتیاج مردم در غذا، بهداشت، مسکن و آموزش برای همه مردم برویم و بالاترین و سخت ترین شکل مبارزه با فساد همراه با سیاست دیپلماسی قدرتمند، صلح جویانه و آرام، به دور از هرگونه تنشی در سطح بین المللی است. سیلاب ها، آتش سوزی های عظیم، فرونشستن زمین، خشک شدن جنگل ها و گسترش بیابان ها، طوفان های خاک و گردبادهای مخرب، با همان سرعت و با همان فراوانی فزاینده در جهان پیش رو، در حال افزایش هستند که امواج پی درپی بیماری های اپیدمیک، ویروسی یا میکروبی، پزشکی و پزشکی کردن هرچه بیشتر جوامع به شدت مصرف گرا هرگز به تنهایی نمی توانند با این موقعیت های خطرناک مقابله نمایند. اینها مصیبت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اند و نه مصیبت هایی طبیعی و فقط با رویکردی اساسی در تغییر روش های زندگی و مدیریت اجتماعی شاید بتوان از آنها گره گشایی کرد.
منبع: همشهری آنلاین